ارسال مطلب جدید
ویرایش

شعر مرد آبی

 مرد آبی

برگرد ای مرد آبی ، بگذار باران بیاید.

در دشت خشکیدهٔ ما شور بهاران بیاید.

 

 

در انتهای زمستان ماییم و یک نسل تشنه

بگذار از از ابر مستی یک قطره باران بیاید.

دیروز کولاک سرما روح مرا منجمد کرد.

بازآ ز یمن قدومت در پیکرم جان بیاید. :

دیشب دلم گفت باید تا صبحدم زنده باشی.

بر ما شمیمی ز نرگس ، نسرین و ریحان بیاید.

وقتی که پر می‌کشیدی فکر من و دل نبودی ؟

شاید به ناگه بلایی بر این و بر آن بیاید.

ای سبزتر از همیشه ، در این غروب پراحساس

مگذار این دل بمیرد مگذار شیطان بیاید.

در کوچه باغ نیایش از عمق دل خواندمت دوش

برگرد ای مرد آبی ، بگذار باران بیاید.

شاعر حسین رئیسی (برزو)

 

 

ادامه →
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 111 صفحه بعد